درشتترین تیتر دل من گاهی پدرم است که همیشه با صبرش به من چیزها میآموزد و با لبخند گرمش پشتم را گرم کرده و من را امیدوار میکند.
درشتترین تیتر دل من گاهی کودکان کار سرزمینم ایران است که کمتر کسی به دغدغههایشان توجه میکند.
درشتترین تیتر دل من گاهی مادری است که پول داروی فرزندش را ندارد و فرزندش جلویش آب میشود و در همان زمان در گوشهای از این کرهی خاکی اختلاسهایی رخ میدهد که من و شما قادر به شمردن صفرهایشان نیستیم.
درشتترین تیتر دل من گاهی بیفرهنگی هم نوعانم است که با تمسخر ملیتهای متمدن قهقههها میزنند و چند روز بعد در شبکههای مجازی پر میکنند: زندهباد سرزمینم، ما آریاییها متمدنیم و جملات و شعارهایی از این قبیل.
درشتترین تیتر دل من این روزها تبدیل به کمبود آب شده است و از بین رفتن هزاران هزار طلای سبز در گوشه و کنار این کرهی خاکی.
درشتترین تیتر دل من خیلی تغییر میکند؛ زیرا نگرانیهای زیادی برای تیتر بودن آن هم از نوع درشتش وجود دارد؛ با این حال خیلی وقتها درشتترین تیتر دل من آرامشبخش و شادیآور است؛ مثل پدرم، خواهرم و خوشبختی آن دو و خدای مهربانم که هیچگاه نه تنها مرا بلکه شما دوستان را نیز فراموش نمیکند و ظهور امام زمان (عج) که تیترهای درشت نگران کننده را با هر قدمشان از بین میبرند.
به هر حال جای امیدواری است که سه تیتر درشت دلگرم کننده دارم.
(نویسنده: سرکار خانم کیانا فیضی)
(با سلام؛ سدنا هستم. وظیفهی خودم میدانم از سرکار خانم فیضی بابت اینکه اجازه دادند مطلبشان را در وبلاگم بگذارم تشکر کنم. "یا حق")