حق دارد اگر ز خلق دامن چیده ست
از داغ عزیزی ست اگر خشکیده ست
بیهوده ترک نخورده لب های کویر
لب های حسین بن علی را دیده ست
(شاعر: میلاد عرفان پور)
هرچند که از جوش و خروشش سخن است
یک عمــر نفهمید که دریـــــا، کــــفن است
ماییم که مشتاق صعودیم ای کوه!
تـنها هنـــر رود ، فـــرود آمـــــدن است!
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس، شهدا را چیدند
«شاعر: میلاد عرفان پور»
بی عشق به دور خودمان می گردیم
بی خود شب و روز در جهان می گردیم
دنیا قبرستان بزرگیست که ما
دنبال مزار خود در آن می گردیم
اینجا فوران زندگی...آنجا مرگ
مانده است در انتظار انسانها مرگ
«یک روز به دیدار شما می آیم»
این نامه برای زنده ها
امضا:مرگ